Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری مهر- گروه هنر- محمد صابری: شاید این یکی از کلیشه‌ای‌ترین سوژه‌های رسانه‌ای باشد که همزمان با یک مناسبت ملی و یا مذهبی در تقویم، سراغ بازخوانی سهم آن از تولیدات سینمای ایران برویم. به‌خصوص در سوژه‌های حساس اما در عین حال مغفولی مانند «مهدویت» که طی چهاردهه گذشته بارها درباره فقدان تولیدات متناسب و درخور پیرامون آن‌ها مطالب متعدد نوشته و یا گفته شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با این همه اما این بار و همزمان با نیمه شعبان خالی از لطف ندیدیم که به جای بازخوانی و افسوس برای نداشته‌ها، مرور و نگاهی متفاوت به نیمه پر لیوان داشته باشیم و برش‌هایی از بازنمایی مفهوم «انتظار» در فیلم‌های ماندگار سینمای ایران را مورد بازخوانی قرار دهیم.

آنچه در این گزارش مختصر مرور می‌کنیم، طبیعتاً در حوصله یک بازخوانی فوری و به تعبیری یک خاطره‌بازی با سکانس‌ها و لحظه‌هایی است که در حافظه‌مان ثبت شده است؛ از آنجایی که پرداخت مستقیم به حضرت ولیعصر (عج) در سینمای ایران جز در تجربه‌های خاصی همچون انیمیشن سینمایی «شاهزاده روم» نمونه قابل ارجاعی ندارد، تصمیم گرفتیم همزمان با نیمه شعبان سراغ بازنمایی مفهوم «انتظار» در تولیدات سینمای ایران برویم و با این ملاک پنج فیلم را در این گزارش مرور کرده‌ایم.

شاید این مفهوم و این احساس با یادگارهای دیگری هم در ذهن شما ثبت شده باشد و این فهرست می‌تواند انتخاب‌های دیگری را هم در خود جای دهد. سکانس‌هایی که غالباً با بغضی شیرین به تماشای آن‌ها نشسته‌ایم و بازبینی گاه به‌گاه آن‌ها هم شاید چشمان‌مان را تر کنند اما این بغض از جنس سکون و سکوت نیست؛ این «انتظار» معنای «نشستن» ندارد.

قدمگاه؛ تجربه یک گناه جمعی

در میان فیلم‌های سینمای ایران، «قدمگاه» یکی از مهمترین تجربه‌ها در زمینه ارجاع به فرهنگ انتظار و مهدویت به‌حساب می‌آید. داستان فیلم درباره جوانی ساده به نام رحمان با بازی بابک حمیدیان است که در آستانه جشن نیمه شعبان در انتظار ادای آخرین نوبت از یک نذر سالیانه است که به‌مدت ۱۰ سال به آن پای‌بند بوده است. او به‌واسطه مکاشفه‌ای در یک زیارتگاه که به نام «قدمگاه» در میان اهالی شناخته می‌شود، تصمیم به جستجو برای یافتن هویت واقعی خود می‌گیرد و سرانجام به واقعیتی دردناک درباره گذشته خود و ظلمی که از سوی اهالی روستا در حق مادرش روا شده پی می‌برد.

یکی از مهمترین مضامینی که در فیلم مطرح می‌شود، گناه جمعی است. اهالی روستا همه نسبت به رحمان احساس گناه می‌کنند و خود را بابت اتفاقی که برای مادر او در روستا رقم خورده است، لایق سرزنش می‌دانند. استیصال جمعی این افراد که خود نسبت به گناه خود واقف هستند اما گویی راه گریزی برای رهایی از بار سنگین آن پیدا نمی‌کنند یکی از نکاتی است که در فرهنگ انتظار و درباره انسان در دوره آخرالزمان هم به آن اشاره شده است. فیلم از این منظر اشاره‌ای غیرمستقیم به استیصال بشر امروز و نیازمندی‌اش به ظهور یک منجی دارد.

محمدمهدی عسگرپور در مقام کارگردان این فیلم سینمایی، در تشریح نسبت این فیلم با موضوع مهدویت گفته است: «بازیابی هویت مخدوش‌شده، پیام ظهور است که در پایان، بیننده به آن می‌رسد. هنگامی که فیلم را در کسوت تماشاچی، نه کارگردان، دیدم آن بخش هویت‌یابی فرد برایم جذاب بود، زیرا مخدوش بودن هویت، شامل بسیاری از انسان‌های عصر غیبت می‌شود چون جریانی به اتفاق آدم‌های بی‌تقصیر یا کم‌تقصیر در پدید آمدن بی‌هویتی انسان‌ها شریک هستند لذا در این فیلم رایحه‌ای از وجود امام عصر (عج) به‌عنوان ناجی بشریت خسته از دود و آهن مشاهده می‌شود.»

در میان سکانس‌های ماندگار فیلم «قدمگاه» می‌توان به یکی از سکانس‌های پایانی فیلم با بازی درخشان بابک حمیدیان اشاره کرد، رحمان که حالا واقعیت‌ها برایش عیان شده است، در جشن نیمه شعبان علامت به دوش می‌گیرد و در میان اهالی روستا آن‌را می‌چرخاند؛ اهالی در بهت به او خیره شده‌اند و از علامتی که بردوش دارد، تبرک می‌جویند.

بوی پیراهن یوسف؛ شکواییه‌ای از یک منتظر

ابراهیم حاتمی‌کیا اساساً فیلمسازی علاقه‌مند به نشانه‌ها و نمادهاست؛ چه آنجا که پلاک و چفیه به دست حاج کاظم می‌دهد و چه آنجا که سرآغاز گزارش‌های مأمور امنیتی‌اش از «هوالقاهر» به «هوالحبیب» می‌رسد. طبیعی است که وقتی او با این نگاه نام یکی از فیلم‌هایش را «بوی پیراهن یوسف» می‌گذارد، از ابتدا قصد کرده است نگاهی نمادین به مفهوم انتظار داشته باشد.
حاتمی‌کیا خودش در جایی گفته بود: «از من پرسیدند چرا درباره امام زمان (عج) فیلم نمی‌سازی و گفتم که ساخته‌ام؛ همین «بوی پیراهن یوسف» حتماً که نباید مستقیماً سراغ یک موضوع بروم. این فیلمی بود که تصور مرا از مفهوم انتظار مشخص می‌کرد.»

این فیلم روایتی از دایی غفور با بازی درخشان علی نصیریان ارائه می‌کند که سال‌هاست چشم به راه بازگشت فرزندش جبهه جنگ است؛ فرزندی که همه اصرار دارند به شهادت رسیده اما او در مقام پدر باور دارد که «یوسف» ش هنوز زنده است و روزی بازخواهد گشت.

بی‌تردید شما هم با شنیدن نام فیلم «بوی پیراهن یوسف» پیش از هر چیز، موسیقی ماندگارش را در ذهن مرور می‌کنید اما در میان سکانس‌ها و لحظات شاخص فیلم نمی‌توان بازی قدرتمند و تأثیرگذار علی نصیریان در سکانس گفتگوی او با سنگ مزار خالی فرزندش را از یاد برد. آنجا که او مستأصل از همه جا، شکایت پیش فرزندش می‌آورد و با بغض خطاب به او می‌گوید: «می‌بینی یوسف؟ می‌بینی چه کردی؟ یوسف من بیا… من این حرفامو به کی بگم یوسف؟ من توی گوش کی نجوا کنم یوسف؟ این انصافه؟ این انصافه؟ خب خودتو به من نشون بده، من که می‌دونم این تو نیستی.... تو کجایی؟ تو شکم کوسه؟ من با این دل چه کنم؟ من این غصه را با کی تقسیم کنم؟»

مارمولک؛ آب و جاروی کوچه‌ها

شاید تعجب کنید که نام فیلم کمدی «مارمولک» با تمام حواشی و سوءتفاهم‌هایی که در مقطع تولید و اکران آن رقم خورد را در این بازخوانی آورده‌ایم اما حتماً تأیید می‌کنید که یکی از پراحساس‌ترین گیراترین تصاویر از جشن نیمه شعبان در یک فیلم سینمایی را در همین ساخته کمال تبریزی شاهد بوده‌ایم.

تبریزی فیلم این فیلم را با فیلمنامه‌ای از پیمان قاسم‌خانی و البته ایده‌ای از منوچهر محمدی در مقام تهیه‌کننده، مقابل دوربین برد و درخشش پرویز پرستویی در نقش اصلی هم باعث شد که فیلم به یکی از پرمخاطب‌ترین فیلم‌های سینمای ایران بدل شود.

از نکات قابل‌تأمل فیلم که به‌رغم تمام حواشی سال‌ها بعد بریده‌ای از سخنان رهبر انقلاب در تأیید آن باعث تغییر نگاه‌ها نسبت به آن شد، سکانس‌هایی است که در اوج فضای کمیک و طنز، مخاطب را با مفاهیمی جدی مواجه کرده و او را به فکر وامی‌دارد؛ مانند سکانس سخنرانی اجباری رضا مارمولک برای زندانیان که در آن به زبان خودش از «معرفت خدا» سخن می‌گوید.

زاویه نگاه فیلم به مفهوم انتظار و کارکرد روحانیت در دوران غیبت برای ایجاد محبت و علاقه کردن در میان مومنان، مضمونی است که در طول فیلم جاری است و در سکانس پایانی به اوج خود می‌رسد؛ آنجا که مأموری که در تعقیب رضا مارمولک بوده است، متوجه تحول او می‌شود و می‌گوید دیگر نیازی به دست‌بند نیست. همزمان یکی از محلی‌های خوش‌صدا شروع به خواندن قطعه «کوچه لره سو سپ‌می‌شم» اهالی را برای جشن نیمه شعبان مهیا می‌کند. قطعه‌ای تأثیرگذار به زبان آذری که اینگونه از چشم‌انتظاری برای رسیدن یار می‌گوید: «کوچه‌ها را آب و جارو کرده‌ام، وقتی یار می‌آید گرد و خاک نشود، طوری بیاید و برود، که بین ما حرفی (دلگیری) نباشد…»

میهمان داریم؛ وقتی «آقا» می‌آید

محمدمهدی عسگرپور که پیش‌تر در فیلم سینمایی «قدمگاه» تلاش کرده بود روایتی تصویری از فرهنگ انتظار برای رسیدن منجی ارائه کند، باردیگر در فیلم «میهمان داریم» این مضمون را به‌صورتی غیرمستقیم به تصویر درآورد. عسگرپور البته در این فیلم سراغ روایت یک خانواده شهید رفته است که تعامل آن‌ها با تنها فرزند جانبازشان چالش‌هایی را برای‌شان به‌وجود آورده است. نقش‌آفرینی پرویز پرستویی و بهروز شعیبی در این فیلم سکانس‌هایی تماشایی از بگومگوهای صریح یک پدر و پسر بر سر آرمان‌خواهی‌های‌شان به تصویر درآورده است.

آنچه فیلم را در دسته فیلم‌های مرتبط با فرهنگ انتظار قرار می‌دهد اما پایان‌بندی متفاوت آن است. خانواده آقاابراهیم در فصل پایانی فیلم در انتظار رسیدن مهمانی بزرگوار هستند که حضورش آن‌قدر برای فیلمساز حائز اهمیت بوده که تام فیلم را «میهمان داریم» گذاشته است. در پایان فیلم شاهد سکانسی از ورود این مهمان به خانه هستیم و دوربین از زاویه نگاه او به بخش‌های مختلف خانه سر می‌زند. همزمان صدای آقاابراهیم را می‌شنویم که دارد از زندگی‌اش برای او می‌گوید.

درباره اینکه مهمان این خانواده کیست؟ عسگرپور اینگونه توضیح داده است: «خانواده فیلم «میهمان داریم» یک دایره اعتقادی اطراف خود دارند که بر اساس قرائن و مرام آنها است. معمولاً با وجود چنین مسائلی و توجه به این قرائن نباید بیشتر از دو یا سه گزینه برای میهمان خانواده در نظر بگیرید. برخی می‌گویند مقام معظم رهبری است، برخی دیگر اعتقاد دارند امام زمان (عج) و تعدادی هم گمان می‌کنند یک فرشته خاص از جانب خدا. خیلی ندیدم خارج از این موارد اشاره‌ای داشته باشند. به هر حال این دایره ارزشی این خانواده است. اما من تلاش کردم از جامعه‌ای که صفر و صدی است فاصله بگیرم و ذهن‌ها را اینگونه پرورش ندهم.»

اینجا چراغی روشن است؛ دری که دیگر بسته نمی‌شود

سیدرضا میرکریمی از سینماگرانی است که به‌خوبی دست روی مضامین دینی و اعتقادی می‌گذارد و غالباً هم روایتی ملموس از آدم‌های تنهایی ارائه می‌کند که نسبت به اعتقادات و باورهای قلبی خود و البته روابطشان با دیگران با تردیدها و چالش‌هایی مواجه هستند. در میان فیلم او اما تجربه «اینجا چراغی روشن است» تجربه‌ای متفاوت‌تر محسوب می‌شود.

این فیلم در قیاس با دیگر فیلم‌های میرکریمی، فضایی به‌شدت نمادین دارد و هر چند به‌ظاهر داستان یک امامزاده و متولی ساده‌دلش را روایت می‌کند اما هم در طول روایت و هم در پایان‌بندی، تلاش دارد فضایی فراواقعی به آن بدهد.

داستان «اینجا چراغی روشن است» درباره جوانی به نام «قدرت» با بازی حبیب رضایی است که همراه با متولی یک امامزاده در حاشیه یک روستا زندگی می‌کند. وقتی متولی عازم سفر می‌شود، قدرت که به ظاهر ساده‌دل است، شروع به بذل و بخشش اموال امامزاده برای رفع مشکلات اهالی روستا می‌کند تا جایی که دیگر چیزی از امامزاده باقی نمی‌ماند. قدرت در فراز پایانی فیلم عازم سفر می‌شود تا به دیدار فرد بزرگی که او خودش «آقا» خطابش می‌کند، برود.

میرکریمی درباره رویکرد خود در ساخت فیلم با ارجاع به مضامین مذهبی به نکته جالبی اشاره کرده و می‌گوید: «من یک نکته را از خیلی از فیلمسازها از جمله فلینی یاد گرفته‌ام که بعضی وقت‌ها اگر قرار است حرفی در فیلم مطرح شود بهتر است از سوی کسی گفته شود که به آن اعتقاد ندارد. در «اینجا چراغی روشن است» دزدی که می‌آید می‌گوید امام‌زاده خودش جای خوبی دارد، نیازی به این چیزها (وسایل امامزاده) ندارد؛ او در واقع دارد حرف ما را در فیلم می‌زند.»

یکی از سکانس‌های به یادماندنی فیلم لحظه‌ای است که قدرت از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود که دزد، همه داروندار امامزاده را با خود برده و حتی در چوبی آن را هم از جا کنده است! قدرت اما با خوشحالی روی جای خالی چارچوب در امامزاده بر روی دیوار دست می‌کشد و می‌گوید: «چه قشنگ شدها… می‌گفت چرا هی در رو می‌بندین… حالا دیگه نمی‌شه بست.»

کد خبر 5728429 محمد صابری

منبع: مهر

کلیدواژه: مقام معظم رهبری محمدمهدی عسگرپور ابراهیم حاتمی کیا منوچهر محمدی کمال تبریزی پرویز پرستویی بهروز شعیبی علی نصیریان نیمه شعبان 1401 به عشق مهدی انتظار فرج تئاتر ایران نمایشگاه رصتا جشنواره فیلم مقاومت جشنواره فیلم 100 هنرمندان تئاتر کارگردان تئاتر سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر ساترا نماهنگ به عشق مهدی درگذشت چهره ها فیلم کوتاه بنیاد سینمایی فارابی خانه سینما اینجا چراغی روشن بوی پیراهن یوسف جشن نیمه شعبان سینمای ایران میهمان داریم فرهنگ انتظار اهالی روستا سکانس ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۸۴۵۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بلیت سینما بعد از دو ماه دوباره گران شد

مصطفی قاسمیان در چارسو فرهنگ نوشت: این روز‌ها که فیلم «سال گربه» به اکران رسیده، اخبار مختلفی از رکوردشکنی‌های این اثر به گوش می‌رسد؛ رکورد‌هایی مثل بیشترین فروش در روز اول اکران و بیشترین فروش در ۳ روز اول اکران که به افتتاحیه مشهور است. اگر پیگیر اخبار سینمایی باشید، احتمالا متوجه شدید که همین رکورد‌ها را یک ماه پیش فیلم «تمساح خونی» هم شکسته بود و برخی از این رکورد‌ها را در نیمه دوم ۱۴۰۲ آثاری مثل «ویلای ساحلی»، «هاوایی» و «هتل» جابه‌جا کرده بودند! ماجرای این رکورد‌ها چیست؟ همان‌طور که می‌شود حدس زد، نه فیلم‌های سینمای ایران طی همین ۷-۶ ماه اخیر، تماشاگرپسندتر و محبوب‌تر شده‌اند و نه سینمای ایران ناگهان با موج جدیدی از تماشاگران روبه‌رو شده، بلکه باز هم بلیت سینما گران شده است، ولی این بار بدون سروصدا.

- اوایل دی‌ماه ۱۴۰۲ بود که بلیت سینما ناگهان گران شد. این اقدام از دو جهت کم‌سابقه به شمار می‌رفت؛ نخست آنکه پس از سال‌ها که افزایش قیمت بلیت سینما محدود به ابتدای اکران نوروزی شده بود، این تصمیم در میانه سال گرفته شد و دوم اینکه به فاصله ۱۰ ماه قبل از آن (اسفند ۱۴۰۱) یک بار دیگر بلیت سینما گران شده بود! یعنی این بار فاصله دو مرتبه افزایش بهای بلیت، نه یک سال، بلکه تنها ۱۰ ماه بود! طبق مصوبه‌ای که در آن زمان از طریق روح‌الله سهرابی مدیرکل اداره نظارت بر نمایش سازمان سینمایی اعلام شد، این نکته ذکر شد که همزمان با گرانی بهای بلیت، روز دوشنبه نیز (همراه با سه‌شنبه) به‌عنوان روز عرضه بلیت نیم‌بها تعیین شده تا ضرب خبر این افزایش قیمت، کمی گرفته شود. سهرابی در همان اظهارنظر گفت: «قیمت بلیت سینما در ساعات پیک و سانس‌های طلایی روز‌های پنجشنبه و جمعه در سینما‌های مدرن به صورت شناور تا سقف ۸۰ هزار تومان و در سینما‌های ممتاز تا سقف ۶۰ هزار تومان در اختیار مدیر سینما خواهد بود.»

- خبر عجیب آنکه با گذشت تنها دو ماه از این رخداد، یک بار دیگر بلیت سینما گران شده است و این بار بی‌سروصدا این اتفاق افتاده. بدون اطلاع‌رسانی رسمی، آن تبصره مهم فروش بلیت ۸۰ هزار تومانی در ساعات طلایی برداشته شده و سالن‌های سینما در ۵ روز هفته (چهارشنبه تا یکشنبه) در همه ساعات روز به غیر از دو سانس که صبح است می‌توانند بلیت را به قیمت ۸۰ هزار تومان به فروش برسانند. این درحالی است که همواره مصوبات شورای صنفی نمایش و شورای راهبردی اکران به‌عنوان دو کمیته تخصصی تعیین آیین‌نامه عرضه در سینمای ایران، به اطلاع عموم می‌رسید و هرگونه تغییر در بهای بلیت سینما نیز از این قاعده مستثنی نبود. این اتفاقی نادر است که نه سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و نه صنوف سینمایی حاضر در شورا، خود را موظف ندیده‌اند تا گران شدن بلیت را به اطلاع علاقه‌مندان سینما برسانند.

منبع: کافه سینما

tags # سینما سایر اخبار اسرار تکامل آلت‌ جنسی؛ رابطه جنسی انسان‌های اولیه مثل گوریل‌ها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غول‌پیکری که توسط انسان‌ها به وجود آمد! اتفاق عجیب که همزمان با انقراض دایناسورها در زمین رخ داد! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟

دیگر خبرها

  • سکانس‌هایی از فیلم های پاور
  • این سکانس خلیل و سلمان در سریال نون خ پربازدید شد | ویدئو
  • بلیت سینما بعد از دو ماه دوباره گران شد
  • (ویدئو) پشت صحنه سکانس جنجالی صیغه شکلاتی
  • (ویدئو) سکانس خنده‌دار از حرف زدن نعیمه نظام‌دوست به زبان روسی
  • سکانس خنده‌دار از حرف زدن نعیمه نظام‌دوست به زبان روسی (فیلم)
  • سکانس‌هایی از فیلم شماره ده
  • سکوت پرسپولیسی‌ها بعد از شکست دوباره در اراک
  • پشت صحنه سکانس جنجالی صیغه شکلاتی
  • سکانس‌هایی از فیلم ممیرو